حجتالاسلام محمود اباذری کارشناس مرکز تخصصی مهدویت در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) به بررسی یکی از وجوه ارتباط واقعه غدیر با گفتمان مهدویت پرداخت. وی در این خصوص گفت: مهمترین نکته در این رابطه این است که اعتقاد و باور به غدیر، در حقیقت اعتقاد به استمرار پیوند زمین و آسمان است. مسئلهای که یهود پس از حضرت موسی، مسیحیان پس از حضرت عیسی و اهل سنت پس از رحلت رسول اکرم(ص) آن را منقطع دانستند و گفتند که ارتباط بین زمین و آسمان قطع شد.
وی توضیح داد: بحث غدیر و اعتقاد به غدیر بر این پایه استوار است که ارتباط بین زمین و آسمان، غیب و شهود، تا زمانی که انسان به روی زمین زندگی میکند، قطع شدنی نیست. به تعبیر معروف امام صادق(ع) «الخلیفه قبل الخلیقه، مع الخلیقه و بعد الخلیفه». یعنی قبل از این که انسانی بیاید روی زمین، صحبت از این ارتباط و حضور خلیفهالله و ولیالله بوده است. غدیر بر این پایه استوار است که همچنان این ارتباط استمرار دارد. در واقع غدیر، برنامه این ارتباط بود از زمان ارتحال پیامبر اکرم(ص) الی یومالقیامه. اولین حلقه زنجیره ارتباط زمین و آسمان امیرالمومنین(ع) بود و دوازدهمین، خاتمالاوصیا حضرت مهدی(عج) است.
اباذری ادامه داد: امروز این ارتباط و پیوند با حضرت مهدی(عج) استمرار پیدا میکند: «این السبب المتصل بین الارض و السماء». ما برای اینکه جایگاه و حقانیت غدیر را اثبات کنیم باید راهکارهای ادیان و فرق دیگر را بررسی کنیم و ببینیم که آیا آن راهکارها راهگشا و کارآمد بوده است یا خیر. آیا میتواند جای غدیر را بگیرد یا خیر؟ یکی از راهکارها این بود که ما با رحلت پیامبر(ص) مراجعه میکنیم به کتاب، سنت و علمای دین. این راهکاری است که ادعا میشد میتواند نیازهای بشر را پر بکند.
بررسی راهکارهای رقیب
وی افزود: باید ببینیم مراجعه به این سه عنصر، راهگشا هست یا نه؟ اول، مراجعه به کتاب؛ یعنی مراجعه به تورات برای یهود، مراجعه به انجیل برای مسیحیان و قرآن برای مسلمانان. کتاب به منزله قانون اساسی است که اصول و کلیات را بیان میکند و نیازمند به تبیین است. لذا به تنهایی نمیتواند راهگشا باشد. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ؛ و ما [اين] كتاب را بر تو نازل نكرديم مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف كردهاند براى آنان توضيح دهى (سوره ۱۶ آیه ۶۴).» تبیین یعنی بیان جزئیات. پس این آیه اصلی را با عنوان نیازمندی به تبیین اثبات میکند. قرآن میگوید نماز بخوانید، روزه بگیرید و ... اما این نماز چیست و چند رکعت است؟ این جزئیات نیاز به تبیین از طرف فرستاده الهی دارد.
کارشناس مهدویت ادامه داد: در رابطه با سنت که منظور سنت پیامبر(ص) است، آیا پیامبر(ص) تمام مسائل را تبیین کرد؟ آیا تمام جزئیات را بیان کرد؟ به وجدان میبینیم که چنین نیست. پیامبر مسائلی را که در آن زمان مطرح بود، متناسب با درک و فهم مردم در یک بازه زمانی محدود بیان کرد. در خصوص مراجعه به علما هم باید عرض کنم که علما با چه ساز و کاری در عرصه تبیین معارف ورود میکنند؟ چه در یهود و مسیح و چه در اسلام، مردم با بسیاری از موارد روبرو میشوند که در کتاب و سنت نیست. اجتهاد شخصی و نظر شخصی فلان عالم و صحابی میآید منبع دین قرار میگیرد و در عرض کتاب و سنت جای میگیرد. این در حالی است که لازمه این رفتار این است که این دین، دین ناقصی است.
وی در ادامه به خطبه ۱۸ نهجالبلاغه اشاره کرد و اظهار کرد: در خطبه ۱۸ نهجالبلاغه، امیرالمومنین(ع) مطلب عجیبی را بیان میکند. میفرماید این وضعیتی که پس از پیامبر(ص) پیش آمده و ادعا میشود مسائلی به وجود آمده که در کتاب و سنت نیست و تکلیفش را افراد خاصی باید روشن بکنند، از چند حالت خارج نیست: اول اینکه خدا دین ناقص فرستاده و از اینها کمک خواسته که تکمیلش کند. دوم اینکه خداوند دین کامل فرستاد اما پیامبر(ص) در ابلاغ آن کوتاهی کرده است. مسلما هیچ انسان موحّدی به این دو فرض ملتزم نیست. تنها راهی که باقی میماند این است که خداوند دین کامل فرستاد، پیامبر(ص) هم به نحو کامل آن را ابلاغ کرده است، اما امت در پیمودن این راه کوتاهی کردهاند. این بزرگترین اشکال رجوع به کتاب و سنت و دیدگاه علماست. مطابق این راهکار، این دین، یک دین اشتراکی و التقاطی است که بخشی از آن از ناحیه خداوند است و بخش دیگر آن از ناحیه انسانها و حاوی اجتهادات شخصی آنهاست.
تفاوت اجتهاد در مذهب شیعه و مذهب اهل سنت
پژوهشگر مهدویت تصریح کرد: خود شیعه که راهکار غدیر را ارائه میکند، در سال ۲۶۰ که امام حسن عسکری(ع) به شهادت رسید راهکار مراجعه به کتاب، سنت و اجتهاد علما را پیشنهاد میکند. برخی ادعا میکنند شیعه هم همان راهکاری را گفته است که اهل سنت از ابتدا گفتهاند. پس شیعه ۲۵۰ سال عقب است و در نهایت، به نتیجهای رسید که دو قرن و نیم قبل از آن، اهل سنت به آن رسیده بودند. در پاسخ میگوییم که این قیاس، قیاس معالفارق است. مثال میزنم: تیمم در جایی جایز است که آب نباشد. لذا اگر آب باشد تیمم باطل است. ما در سال ۲۶۰ اگر میگوییم به کتاب و سنت و اجتهاد عمل کنیم از آن روست که دیگر امام غایب است. درحالی که دیگران زمانی به علما مراجعه کردند که امام در میان آنها حاضر بود. امام باقر(ع) میفرمایند: «يَمُصُّونَ الثِّمَادَ وَ يَدَعُونَ النَّهَرَ الْعَظِيمَ»، امت اسلام پس از رحلت پیامبر(ص) آمدند سراغ چاله آب و نهر عظیم که امام است را رها کردند. چاله آب زود تمام میشود و نمیتواند نیاز شما را رفع کند.
وی افزود: نکته دوم این است که در مورد سنت آنها فقط روایات پیامبر(ص) را دارند. درحالی که طی این ۲۵۰ سال حدود هفتاد هزار روایت از ناحیه اهل بیت(ع) صادر شده است که به دست شیعه رسیده. لذا شیعه دستش پر است. ضمن اینکه اهل بیت(ع) به ما آموختهاند که چگونه از کتاب و سنت، فروعات را استخراج بکنیم. شیعه بر اساس این آموزشها و میراثی که از اهل بیت(۹) در دست دارد در زمان غیبت به ناچار به سراغ کتاب و سنت و اجتهاد علما میرود.
اباذری اضافه کرد: دومین راهکاری که توسط نوگرایان خصوصا از قرن هفدهم میلادی مطرح شد و بعد در قرن هجدهم میلادی به اوج خودش رسید این است که پیامبران برای زمانی بودند که عقل بشری به بلوغ نرسیده بود. اما وقتی که عقل، رشد کرد دیگر قیّم نمیخواهد. بشر میتواند با عقل خودش نیازهایش را مرتفع کند و نیازی به پیامبر و شریعت ندارد. این را میگویند مکتب راسیونالیسم یا عقلگرایی. این نظریه ظاهر زیبایی هم دارد و تأکیدش بر اصالت عقل است. مطابق این نظر، نیاز به غدیر و ضرورت استمرار زمین و آسمان منتفی است.
وی ادامه داد: بزرگترین مشکل این راهکار این است که نیازهای انسان تنها نیازهای مادی نیست. شما با نیازهای معنوی انسان چه میکنید؟ عقل بر اساس دایره حواس حکم میکند. عقل در حوزه مادیات و امور دنیوی بُرد دارد و در امور معنوی و اخروی، خود عقل، ما را ارجاع میدهد به وحی. اگر ما شأن انسان را در حد همین نیازهای مادی و دنیوی پایین بیاوریم و او را منحصر درجسم کنیم، این بزرگترین ظلم به انسان است. انسانی که عرش و فرش برای کمال او گسترده شده است. این پاک کردن صورت مسئله است، راهکار نیست.
اباذری خاطر نشان کرد: پس با ناکارآمدی این دو راهکار، بحث غدیر و جایگاه غدیر مشخص میشود. هرگز خداوند در مسیر رستگاری، انسان را تنها نگذاشته است و یک دستگیر و راهنما همواره وجود دارد. از سال ۲۶۰ این لباس بر قامت خاتم اوصیا پوشانده شده. پیامبر در روز غدیر این برنامه را ابلاغ کرد: «بلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ (سوره ۵ آیه ۶۷)». من همینجا این نکته را یادآور شوم: آنقدر این مسئله ارتباط زمین و آسمان اهمیت دارد که خداوند به پیامبر(ص) میفرماید اگر این امر را ابلاغ نکنی، انگار رسالتت را انجام ندادهای. ارتباط زمین و آسمان ضامن حفظ و حراست کتاب و سنت است.
استمرار امامت و مقتضای عدالت پروردگار
وی افزود: آیه ۱۱۵ توبه آیه عجیبی است. آیه میفرماید: «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ مَا يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ؛ و خدا بر آن نيست كه گروهى را پس از آنكه هدايتشان نمود بىراه بگذارد مگر آنكه چيزى را كه بايد از آن پروا كنند برايشان بيان كرده باشد آرى خدا به هر چيزى داناست.» من سوالم این است که این آیه چه میگوید؟ میگوید اگر امتی را خداوند هدایت کرد، آنها را پس از هدایتشان گمراه نمیکند. «هداهم» به معنای فرستادن پیامبر(ص) و قرآن است. اگر خدای حکیم با رحلت پیامبر(ص) هیچ برنامهای برای بعدش نداشت، در آن صورت خداوند امت را گمراه کرده بود. چراکه امت نمیدانست پس از رحلت پیامبر(ص) چه کند، زیرا با مسائلی مواجه میشود که در کتاب و سنت نیست.
حجتالاسلام اباذری در پایان گفت: جملهای داریم که از روایات متواتر است و شیعه و سنی آن را نقل کردهاند. میگویند حضرت مهدی(عج) میآید عالم را از عدل و داد پر میکند همانگونه که پر از ظلم و جور شده است. برخی این جمله را بد فهمیدهاند و تصورشان این است که باید عالم پر از ظلم و جور شود تا حضرت ظهور کند. خیر، این حدیث همین نکته را میخواهد بگوید: شما که راه غدیر را کنار گذاشتید، عالم پر از ظلم و جور شد و این درست نمیشود مگر آنکه حضرت مهدی(عج) ظهور کند. حضرت مهدی(عج) استمرار غدیر است که عدالت را در زمین میگستراند. این را باید مردم بخواهند. چراکه سنت خداوند متعال در این خصوص این است که: «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (سوره ۵۷ آیه ۲۵).» مردم باید عدالتخواه شوند تا خداوند به غدیر دوران، اذن فرج بدهد.